زنان از دید شاعران
منوچهر آتشی
آنک زمین زنی است
که کام یافته
از بستر طراوت، پس می خزد
و اهتزاز می یابد
در باد گردش خویش
*****
اسب سفید وحشی!
در بیشه زار چشمم جویای چیستی؟
آنجا غبار نیست، گلی رسته در سراب
آنجا پلنگ نیست، زنی خفته در سرشک
آنجا حصار نیست، غمی بسته راه خواب
دختری خوابیده در مهتاب
چون گل نیلوفری بر آب
خواب می بیند
خواب می بیند که بیمارست دلدارش
و این سیه رویا، شکیب از چشم بیمارش
باز می چیند.
می نشیند خسته دل در دامن مهتاب،
چون شکسته بادبان زورقی برآب
می کند اندیشه با خود
-از چه کوشیدن به آزارش؟...
وز پشیمانی سرشگی گرم
می درخشد در نگاه چشم بیدارش.
روز دیگر، باز چون دلداده می ماند به راه او
روی می تابد زدیدارش
می گریزد از نگاه او
باز می کوشد به آزارش...
بازن
ای جوان کت بی زنی فرسود و گویی من خوشم
همچو من خوش باش با زن چون که من با زن خوشم
زندگی بی صحبت زن، عمر ضایع کردن ست
عمر ضایع می کنی و بازگویی من خوشم
بی خوشی نبود حیات مردم بی زن و لیک
تو به سوء ظن خوشی و من به حسن ظن خوشم
مرد بی زن چون سر بی تن بود در چشم من
گوشدار ای آن که گویی با سر بی تن خوشم
در شکار زندگی، زن گرچه مردافکن بود
شاد از این نخجیرم و با صید مردافکن خوشم
خاطر ایمن، دل آسوده در عیش زن ست
با دلی آسوده و با خاطری ایمن خوشم
عافیت در دامن پاک ست و عفت در زواج
سر به جیب عافیت با پاکی دامن خوشم
خانه بی زن تنگتر از خانه سوزن مراست
ور زنم همدم بود در خانه سوزن خوشم
من به کوی و برزن و زن در سرایم خانه دار
با خیالش همچنان در کوی و در برزن خوشم
رهزن دین ست و دزد عقل و دانش عشق زن
من به رغم عقل و دین، با دزد و با رهزن خوشم
گر به دنیا روزنی از گور بر من واکنند
تا ببینم روی زن با گور و با روزن خوشم
زن که می گویم مراد من زن پاکیزه خوست
تا نپنداری که من بر هرزه با هرزن خوشم
تو به حسن روی زن در صورت ظاهر خوشی
من به حسن سیرتش با صورت احسن خوشم
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :9726

کسی که قلبش برای بیهود میتپد
تجارت الکترونیک [24]
وبمسترها پولدار شوید !! هر کلیک 200 ریال [21]
[آرشیو(3)]